کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ منِ ری] ray مقیاس وزن در ایران برابر چهار من تبریز.
-
ری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ریّ] [قدیمی] ray[y] ۱. سیرابی و تازگی.۲. [مجاز] حسن حال؛ نیکوحالی.۳. [مجاز] فراوانی نعمت.
-
جستوجو در متن
-
رازی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ری) [قدیمی] rāzi اهل ری؛ از مردم ری.
-
ریع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رَیع] [قدیمی] rey' ۱. نموکردن.۲. فراوان شدن.۳. بالا آمدن؛ برآمدن.۴. (اسم) فزونی و برآمدگی چیزی، مثل افزایش حجم خمیر و برنج پخته.۵. (اسم) افزونی حاصل کشتوزرع؛ ری؛ ری کردن.
-
آفند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'āfand جنگ؛ پیکار؛ نبرد؛ دشمنی: ◻︎ ابری بفرست بر سر ری / بارانْش ز هول و بیم و آفند (بهار: ۲۸۸).
-
دزک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dazak دستارچه؛ دستمال؛ درک: ◻︎ ای طرفهٴ خوبان من ای شهرۀ ری / لب را به سر دزک بکن پاک ز می (رودکی: لغتنامه: دزک).
-
من
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) man واحد اندازهگیری وزن، برابر با تقریباً سه کیلوگرم؛ من تبریز.〈 من شاه: [قدیمی] واحد اندازهگیری وزن، برابر با ۸۰ سیر یا ۲ من معمولی.〈 من ری: [قدیمی] واحد اندازهگیری وزن، برابر با ۱۶۰ سیر یا ۴ من معمولی.