کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رگ و ریشه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رگ شناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (طب قدیم) ragšenās ۱. رگزن؛ فصاد.۲. کسی که رگهای بدن را میشناسد.
-
سست رگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] sostrag ۱. تنبل.۲. ناتوان.۳. بیدرد.
-
جستوجو در متن
-
عرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: عُروق و اَعْراق] 'erq ۱. ریشه؛ اصل و ریشۀ چیزی.۲. [قدیمی] رگ.