کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رِّقَابِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رقاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ رَقَبَة] [قدیمی] reqāb = رقبه
-
واژههای همآوا
-
رقاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ رَقَبَة] [قدیمی] reqāb = رقبه
-
جستوجو در متن
-
مالک الرقاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mālekorreqāb ۱. مالک رقاب؛ صاحب و مالک گردنها.۲. [مجاز] بزرگ و صاحباختیار مردم.
-
رقبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رقبَة] [قدیمی] raqabe ۱. [جمع: رِقاب] گردن.۲. [جمع: رقبات] [مجاز] ملک و زمینی که به کسی داده میشود که تا عمر دارد از آن بهره و فایده ببرد.
-
دهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] [قدیمی] dahre ۱. نوعی حربۀ دستهدار شبیه ساطور: ◻︎ دهر قصاب ناجوانمرد است / دهرهاش بهرۀ رقاب و صدور (حسین وفایی: مجمعالفرس: دهره).۲. داس.۳. شمشیر.۴. شمشیر دودم: ◻︎ پیکر هر طلسم از آهن و سنگ / هر یکی دهرهای گرفته به چنگ (نظامی۴: ۶۵۹...