کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رِّبَاطِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رباط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] re(o)bāt ۱. (زیستشناسی) رشتههایی که استخوانها یا غضروفها را به هم پیوند میدهد.۲. [قدیمی] مهمانسرای میان راه؛ کاروانسرا.۳. [قدیمی] خانقاه یا مکانی برای سکونت طلاب و درویشان.۴. [قدیمی، مجاز] دنیا؛ جهان.
-
کهنه رباط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] kohnerebāt دنیا.
-
واژههای همآوا
-
رباط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] re(o)bāt ۱. (زیستشناسی) رشتههایی که استخوانها یا غضروفها را به هم پیوند میدهد.۲. [قدیمی] مهمانسرای میان راه؛ کاروانسرا.۳. [قدیمی] خانقاه یا مکانی برای سکونت طلاب و درویشان.۴. [قدیمی، مجاز] دنیا؛ جهان.
-
جستوجو در متن
-
زردپی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) zardpey رشتهها و پیهای زردرنگ در بدن که استخوانها را به هم اتصال و پیوند میدهد؛ رباط.
-
غرچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹غراچه، غرچک› [قدیمی] qarče ۱. نامرد؛ مخنث؛ عنین: ◻︎ کزاین غرچگان چیست چندین گریغ / بکوشید همپشت با گرز و تیغ (اسدی: ۲۲۲).۲. نادان؛ کودن: ◻︎ برگذر زاین سرای غرچهفریب / درگذر زاین رباط مردمخوار (سنائی۲: ۱۳۷).۳. پست؛ زبون.۴. (صفت) کوهست...