کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رَّوْعُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
روع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رَوع] [قدیمی] ro[w]' ترس؛ بیم.
-
واژههای همآوا
-
روا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: rawāk] ravā ۱. جایز.۲. شایسته؛ سزاوار: ◻︎ نه در هر سخن بحث کردن رواست / خطا بر بزرگان گرفتن خطاست (سعدی: ۱۴۵).۳. (فقه) آنچه شرع عمل به آنرا جایز دانسته؛ مباح؛ حلال.۴. [قدیمی] پررونق؛ رایج: ◻︎ ضعف و کساد بیش نترساندم کزاو / بازوی من قوی...
-
روا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رواء] [قدیمی] revā ریسمانی که با آن بار را بر پشت ستور میبستند.
-
روا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رواء] [قدیمی] rovā ۱. حسنمنظر؛ صورت زیبا.۲. زیبایی؛ جلوه؛ جمال.
-
روع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رَوع] [قدیمی] ro[w]' ترس؛ بیم.