کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رَفَعَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رفع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] raf ' ۱. برطرف کردن؛ از بین بردن.۲. (ادبی) در دستور زبان عربی، مرفوع ساختن کلمه؛ ضمه دادن آخر کلمه.۳. (ادبی) در عروض، حذف «مس» از مستفعلن که تفعلن باقی بماند و نقل به فاعلن شود یا حذف «مف» از مفعولات که عولات باقی بماند و بهجای...
-
واژههای همآوا
-
رفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: رفّاء] [قدیمی] raffā رفوگر؛ رفوکننده.
-
رفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رفاء] [قدیمی] refā اتفاق؛ پیوستگی؛ سازگاری.
-
رفع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] raf ' ۱. برطرف کردن؛ از بین بردن.۲. (ادبی) در دستور زبان عربی، مرفوع ساختن کلمه؛ ضمه دادن آخر کلمه.۳. (ادبی) در عروض، حذف «مس» از مستفعلن که تفعلن باقی بماند و نقل به فاعلن شود یا حذف «مف» از مفعولات که عولات باقی بماند و بهجای...
-
جستوجو در متن
-
ماساژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر، اسم) [فرانسوی: massage] māsāž مالش دادن ماهیچههای بدن که بهمنظور رفع خستگی، رفع اختلال، یا حفظ سلامتی انجام میشود.
-
حکم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] hakam کسی که برای حل مشکل یا رفع دعوا انتخاب میشود؛ داور.
-
مستدرک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostadrak ۱. تدارکشده؛ تلافیشده.۲. رفع توهم شده.
-
آنتراکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: entracte] 'ānt[e]rākt فاصلۀ بین دوپردۀ نمایش یا دوقطعه موسیقی برای استراحت و رفع خستگی.
-
خاراندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹خارانیدن› xārāndan کشیدن سر ناخن یا وسیلهای زبر بر روی پوست بدن، برای رفع خارش آن.
-
تعجیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'jim رفع ابهام کردن یک نوشته با نقطه گذاشتن روی حروف نقطهدار یا تفسیر آن.
-
سازش نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sāzešnāme نوشتهای که راجع به رفع اختلاف و برقرار ساختن صلح و سازش امضا کنند.
-
میانجی گری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) miyānjigari ۱. وساطت.۲. واسطه شدن میان دو نفر برای رفع اختلاف و کشمکش آنها.
-
منیزی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: magnesie] ‹مانیزی› (طب قدیم) manyazi دارویی طبی که برای رفع سوء هاضمه به کار میرود؛ تباشیر فرنگی.