کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روییدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ruy(')idan ۱. سبز شدن و برآمدن گیاه از زمین؛ رستن؛ نمو کردن.۲. رشد کردن بعضی از اجزای بدن: روییدن مو.۳. [مجاز] بیرون آمدن چیزی از چیز دیگر: از گردنش سری دیگر رویید.۴. [مجاز] به وجود آمدن؛ ایجاد شدن.۵. (مصدر متعدی) [قدیمی] رویاندن؛ پرو...
-
جستوجو در متن
-
منبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: منابت] mambet جای روییدن گیاه؛ رستنگاه.
-
رویش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: rōyišn] ruyeš عمل روییدن؛ نمو.
-
انبات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'embāt ۱. رویانیدن.۲. روییدن؛ رستن گیاه.
-
بانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bāne جای روییدن مو در اطراف آلت تناسلی؛ موی زهار.
-
روی
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ روییدن و رُستن) ruy ۱. = روییدن۲. روینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خودروی.
-
رویان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ruyān ۱. (زیستشناسی) جنین.۲. (صفت) = روییدن
-
نشو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی: نشوء، نشء] [قدیمی] našv روییدن؛ نمو کردن؛ بالیدن؛ پرورش یافتن.〈 نشوونما: روییدگی؛ بالیدگی.
-
عذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'ezār ۱. رخسار؛ صورت.۲. کنار صورت، محل روییدن ریش.۳. افسار.
-
رستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: rustan] rostan ۱. سبز شدن و سر از خاک در آوردن گیاه؛ روییدن.۲. [مجاز] به وجود آمدن؛ پدید آمدن.
-
شکوفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اشکوفه، بشکوفه، بشکفه، شکفه› šekufe ۱. (زیستشناسی) گل درخت میوهدار که پیش از روییدن برگ شکفته میشود؛ غنچه: شکوفهٴ هلو و زردآلو.۲. [مجاز] قی، استفراغ.
-
تنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) tane ۱. قسمت اصلی یک چیز: تنهٴ هواپیما.۲. بخش اصلی بدن انسان و جانوران.۳. جسم درخت، از روی زمین تا جای روییدن شاخهها.
-
دمیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: damitan] damidan ۱. وزیدن باد.۲. (مصدر متعدی) پف کردن و باد کردن در چیزی.۳. روییدن و سر از خاک درآوردن گیاه.۴. طلوع کردن؛ سرزدن آفتاب.۵. پدیدار گشتن.۶. خروشیدن.۷. خود را پرباد کردن.
-
نشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نشاء] našā ۱. (کشاورزی) قلمۀ درخت که در محل مخصوصی در کنار هم بکارند تا بعد به جای دیگر انتقال بدهند؛ بوتۀ گل.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] روییدن؛ نمو کردن؛ پرورش یافتن.〈 نشا کردن: (مصدر متعدی) (کشاورزی) جابهجا کردن قلمۀ درخت یا بوتۀ گلی ...