کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رویی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به روی) ‹رویین› ruyi ۱. ویژگی آنچه از فلز روی ساخته شده.۲. [مجاز] چیز سخت و محکم.
-
واژههای مشابه
-
گستاخ رویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] gostāxruy(')i بیپروایی؛ بیشرمی.
-
گشاده رویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) gošāderuy(')i ۱. گشادهرو بودن.۲. [مجاز] خوشرویی.
-
زشت رویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) zeštruy(')i بدرویی؛ بدگلی.
-
تازه رویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) tāzeruy(')i گشادهرویی؛ شادوخندان بودن.
-
خوش رویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xošruy(')i ۱. خوشرو بودن.۲. [مجاز] خندهرویی.۳. [مجاز] مهربانی.
-
سخت رویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] saxtruy(')i ۱. پررویی؛ بیشرمی؛ گستاخی.۲. ترشرویی.
-
سرخ رویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مقابلِ زردرویی] [قدیمی، مجاز] sorxruy(')i ۱. خوشدلی.۲. پیروزی؛ سربلندی.
-
جستوجو در متن
-
روتازگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] rutāzegi تازهرویی؛ گشادهرویی.
-
ابروفراخی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] 'abrufarāxi گشادهرویی؛ خوشرویی؛ خوشخویی.
-
بشر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] bešr ۱. گشادهرویی؛ تازهرویی.۲. نکوروریی.
-
بشاشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: بشاشة] bašāšat ۱. خوشرو بودن؛ گشادهرویی؛ خوشرویی.۲. خوشحالی.
-
بدگلی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] badgeli زشتی؛ زشترویی.