کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رویه 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ابره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ آستر] ‹اوره، بره› 'abre رویۀ لباس؛ رویه.
-
ظهاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ظهارَة، مقابلِ بطانه] [قدیمی] zehāre رویۀ جامه.
-
گیوه باف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) givebāf کسی که رویۀ گیوه میبافد.
-
متد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: méthode] metod قاعده؛ روش؛ رویه؛ اسلوب.
-
نمط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] namat طریقه؛ نوع؛ روش؛ رویه.
-
گیوه دوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) giveduz کسی که رویه و ته گیوه را به هم میدوزد.
-
شورو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: chevereau] ševro نوعی چرم که برای ساخت رویۀ کفش کاربرد دارد.
-
کلوته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kolu(o)te کلاهی که لای آن آستر و رویۀ آن پنبه دوخته باشند و روی گوشها را بپوشاند؛ کلاه گوشی.
-
گیوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) give نوعی کفش که رویۀ آن از نخ یا ابریشم بافته میشود و ته آن از چرم یا پارچه است.
-
مزوجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مزوّجَة] [قدیمی] mozavvaje نوعی کلاه قدیمی که میان رویه و آستر آن پنبه میدوختند؛ مزدوجه.
-
نعلین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، تثنیۀ نعل] na'leyn ۱. نوعی کفش بیپاشنه با رویۀ کوتاه که بیشتر روحانیان به پا میکنند.۲. [قدیمی] کفش.
-
لایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lāye ۱. آنچه لای چیزی بگذارند.۲. پارچهای که لای رویه و آستر لباس بدوزند.۳. (زمینشناسی) طبقۀ زمین.
-
جیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] jir نوعی چرم دباغیشدۀ نرم که در تهیۀ رویۀ کفش، کیف، پوشاک، و امثال آن به کار میرود.
-
مننژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: méninge] (زیستشناسی) menanž پردههای سهلایۀ مغز شامل سختشامه، عنکبوتیه، و نرمشامه؛ غشای دماغی؛ رویۀ مغز؛ باشام.
-
آغاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹آغازه› 'āqāre دوال یا تسمه که کفشدوز بر درز میان رویه و تخت کفش بدوزد تا آب و خاک درون کفش نرود.