کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روپوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روپوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) ‹رویپوش› rupuš ۱. آنچه روی چیزی را میپوشاند؛ هرچه که با آن روی کسی یا چیزی را میپوشانند.۲. بالاپوش؛ پرده.۳. جامۀ ساده و بلندی که بر روی لباسهای دیگر بر تن میکنند: روپوش پزشکان، روپوش پرستاران، روپوش شاگردان مدرسه.
-
جستوجو در متن
-
غفره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غفرَة] [قدیمی] qofre روپوش که با آن روی چیزی را بپوشانند.
-
روپوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ربوشه، ربوسه› rupuše روپوش؛ روبنده؛ چادر.
-
هودج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: هوادِج] [قدیمی] ho[w]daj کجاوه؛ پالکی روپوشدار.
-
دوسری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dosari ۱. نوعی از خیمه.۲. روپوش کجاوه.
-
خمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَخمِرَة] [قدیمی] xemār ۱. روبند؛ روپوش زنان.۲. چادر.۳. روسری.
-
دثار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ شعار] [قدیمی] desār لباسی که روی لباسهای دیگر بر تن کنند، مانند جبه و عبا؛ روپوش؛ بالاپوش؛ لباس رو.
-
برگستوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برکستوان، برگستان› [قدیمی] bargost[o]vān روپوش و زره مخصوصی که هنگام جنگ بر تن میکردند یا روی اسب میانداختند: ◻︎ همه زیر برگستوان اندرون / نَبُدشان جز از چشم از آهن برون (فردوسی: ۱/۱۳۸).
-
پوشاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹پوشانیدن› pušāndan ۱. جامه به تن کسی کردن.۲. در پرده کردن؛ پنهان ساختن.۳. پردهپوشی کردن.۴. روپوش روی چیزی کشیدن.
-
دفنوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dafnuk ۱. غاشیه؛ روپوش زین اسب؛ جناغ زین: ◻︎ از بزرگی که هستی ای خشنوک / چاکرت بر کتف نهد دفنوک (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۳۶).۲. چماق.
-
غاشیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غاشیَة] qāšiye ۱. هشتادوهشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۶ آیه.۲. [قدیمی] نوعی جامه.۳. [قدیمی] روپوش زین اسب.
-
گتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: guêtre] getr ۱. روپوش نواریشکل کفش که از پارچۀ ضخیم دوخته میشود.۲. تکه پارچهای که مانند ساق پوتین میدوزند و برای محافظت ساق پا از سرما، برف، و باران روی کفش و بالای مچ پا میبندند.
-
یون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] yun ۱. نمدزین.۲. غاشیه؛ روپوش: ◻︎ از فتح و ظفر بینم بر نیزۀ تو عقد / وز فرّ و هنر بینم بر دیزۀ تو یون (عنصری: ۳۴۳).۳. پول خُرد.
-
کله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کلَّة، جمع: کلَل و کلاّت] [قدیمی] kelle ۱. پرده.۲. سراپرده.۳. روپوش.۴. پشهبند.〈 کله بستن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. پرده کشیدن.۲. خیمه بستن؛ خیمه زدن: ◻︎ درون خرگه از بوی خجسته / بخور عود و عنبر کله بسته (نظامی۲: ۱۵۶)، ◻︎ میدمد صبح و...