کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روية پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رویه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رویَّة و روِیئَة، مؤنثِ رَوی] [قدیمی] raviy[y]e = رَویت
-
رویه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی، از «رو»، بن مضارعِ رفتن، به سیاقِ عربی] raviy[y]e طریقه؛ روش.
-
رویه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ruye ۱. طرف بیرون و ظاهر چیزی.۲. [مقابلِ آستر] پارچۀ رویی لباس.۳. [قدیمی] صف؛ ردیف.
-
یک رویه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) [قدیمی] yekruye ۱. ویژگی کسی یا چیزی که یک رو دارد.٢. (قید) [مجاز] بالکل؛ کلاً؛ همگی.٣. (قید) [مجاز] یکسره.٤. (قید) [مجاز] متفقاً؛ بهاتفاق.٥. [مجاز] ساده؛ بیریا.٦. [مجاز] صریح؛ آشکار.
-
جستوجو در متن
-
ابره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ آستر] ‹اوره، بره› 'abre رویۀ لباس؛ رویه.
-
ظهاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ظهارَة، مقابلِ بطانه] [قدیمی] zehāre رویۀ جامه.
-
گیوه باف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) givebāf کسی که رویۀ گیوه میبافد.
-
گیوه دوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) giveduz کسی که رویه و ته گیوه را به هم میدوزد.
-
متد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: méthode] metod قاعده؛ روش؛ رویه؛ اسلوب.
-
نمط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] namat طریقه؛ نوع؛ روش؛ رویه.
-
شورو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: chevereau] ševro نوعی چرم که برای ساخت رویۀ کفش کاربرد دارد.
-
سر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sor نوعی کفش که رویۀ آن را از نخ میبافند؛ گیوه.
-
زیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ رویه] zire ۱. قسمت زیرین چیزی.۲. آنچه در زیر رویۀ کفش دوخته میشود.
-
کلوته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kolu(o)te کلاهی که لای آن آستر و رویۀ آن پنبه دوخته باشند و روی گوشها را بپوشاند؛ کلاه گوشی.