کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روغن کرچک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
روغن سوزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ro[w]qansuzi سوختن روغن؛ سوختن قسمتی از روغن در موتور اتومبیل در اثر معیوب شدن رینگ یا پیستون.
-
روغن کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ro[w]qankāri مالیدن یا داخل کردن روغن مخصوص ماشین میان چرخ، دندهها، و میلههای ماشین برای روان شدن و جلوگیری از اصطکاک و ساییدگی آنها.
-
جستوجو در متن
-
کرچک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) karčak ۱. دانهای درشت و روغندار که روغن آن به عنوان مسهل به کار میرود.۲. گیاه این دانه که علفی، یکساله، و از خانوادۀ فرفیون است.
-
عصار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] 'assār روغنگر؛ کسی که از دانههایی مانند کرچک، کنجد، و امثال آنها روغن میگیرد؛ افشرهگر.
-
پیه سوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] pihsuz چراغ فتیلهدار که بهجای نفت با پیه میسوزد؛ ظرف سفالی یا فلزی که در آن پیه یا روغن کرچک بریزند و فتیلۀ پنبهای در آن قرار بدهند و روشن کنند.