کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روش پیشیابی کامل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
راست روش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹راستروشن› rāstraveš ۱. [مقابلِ کجرفتار] راسترفتار؛ آنکه به راه راست میرود و منحرف نمیشود.۲. [مقابلِ کجروش] [قدیمی] کسی که روش راستودرست دارد.
-
شکم روش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) (پزشکی) šekamraveš = اسهال
-
نیک روش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] nikraveš آنکه رفتار و کردار نیکو دارد؛ نیکوروش؛ خوشرفتار.
-
هم روش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] hamraveš همرو؛ همراه.
-
جستوجو در متن
-
یا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) yā نام حرف «ی».〈 یای مجهول: واجی که بهصورت e به کار میرفته و امروزه در لهجۀ رسمی بهکلی از بین رفته است.〈 یای معروف: واجی که بهصورت i و بهصورت کامل ادا میشود: بیخ، تیر، پیش، ریش.
-
دست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dast، جمع: دستان] dast ۱. (زیستشناسی) عضوی از بدن انسان از شانه تا سرانگشتان.۲. عضوی از بدن انسان از سرانگشتان تا مچ: ◻︎ گرفتش دست و یکسو برد از آن پیش / حکایت کرد با او قصهٴ خویش (نظامی۲: ۲۴۸).۳. (زیستشناسی) هریک از دو پای جلو چهارپ...