کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روشن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
اضائه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اضاءة] ‹اضائت› [قدیمی] 'ezā'e ۱. روشن شدن.۲. روشن کردن.
-
ایضاح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'izāh واضح کردن؛ روشن ساختن؛ روشن کردن امری.
-
دل افروز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] del[']afruz کسی یا چیزی که دل را شاد و روشن سازد؛ روشنکنندۀ دل.
-
استنارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استنارة] [قدیمی] 'estenārat روشن شدن.
-
روش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] ruš = رُوشن
-
روشان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] ro[w]šān = رُوشن
-
صادع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sāde' روشن.
-
افروختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: afrōxtan] ‹افروزیدن› 'afruxtan ۱. روشن کردن.۲. روشن کردن آتش، چراغ، و امثال آن.۳. (مصدر لازم) روشن شدن؛ درخشان شدن.
-
فروزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹افروزیدن› [قدیمی] foruzidan ۱. افروختن؛ روشن کردن.۲. (مصدر لازم) روشن شدن؛ درخشان شدن.
-
استصباح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estesbāh روشن کردن چراغ.
-
اسفار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'esfār روشن شدن صبح.
-
بافروغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bāforuq روشن؛ تابناک.
-
لمع
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر) [عربی] [قدیمی] lam' درخشیدن؛ روشن شدن.
-
مجلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mojallā روشن؛ منور.
-
پاک روز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] pākruz روز روشن.