کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رود زیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خشک رود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (جغرافیا) xoškrud دره یا رودخانهای که جریان آب در آن قطع شده باشد.
-
شاه رود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شهرود› (موسیقی) šāhrud ۱. رود یا سیم بزرگ و بم در آلات موسیقی.۲. نوعی ساز.۳. رودخانۀ بزرگ.
-
سه رود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] serud = سهتار
-
طرب رود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (موسیقی) [قدیمی] tarabrud نوعی ساز زهی دارای شش تار.
-
جستوجو در متن
-
غواص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] ‹غطاس› qavvās ۱. کسی که برای به دست آوردن مروارید یا چیز دیگر به زیر آب فرومیرود؛ آبباز.۲. (اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] پرندهای شبیه مرغابی با گردن دراز که برای گرفتن ماهی به زیر آب میرود.
-
تنبوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tambuše لولۀ سفالی کوتاه که در زیر زمین یا میان دیوار برای ساختن راهآب به کار میرود.
-
ذره بین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (فیزیک) zarrebin عدسی کوچک که چیزهای ریز در زیر آن درشت دیده میشود و برای خواندن خطهای ریز و دیدن برخی چیزهای ریز به کار میرود.
-
پاافشار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pā'afšār دو تکه تخته به اندازۀ کف پا که در دستگاه بافندگیِ دستی در زیر پای بافنده قرار دارد و با فشار دادن آن تارها بالا و پایین میرود.
-
عاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) 'āj ۱. دو دندان سفید و سخت پیشین فیل، گراز، و کرگدن که برای ساختن اشیای زینتی به کار میرود.۲. مادهای سفید و سخت در زیر مینای دندان.
-
پاشنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pāšnak] ‹پاشنا، پایشنه› pāšne ۱. (زیستشناسی) قسمت عقب کف پا: پاشنهٴ پا.۲. آن قسمت از ته کفش که زیر پاشنۀ پا واقع میشود: پاشنهٴ کفش.۳. لبۀ عقب کفش که پشت پاشنۀ پا را میگیرد و اگر آن را بخوابانند زیر پاشنۀ پا میرود.۴. پایۀ در که در بر...
-
شاسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: châssis] šās[s]i ۱. چهارچوبه؛ قاب.۲.آهنبندی زیر اتومبیل که قسمتهای دیگر روی آن قرار میگیرد.۳. (کشاورزی) گلخانۀ زیرزمینی با سقف شیشهای که به منظور تهیۀ نشا و زیاد کردن قلمه و نیز نگهداری گیاهان در زمستان بهکار میرود.۴. (موسیقی) ش...
-
آبدزدک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ābdozdak ۱. (زیستشناسی) حشرهای قهوهایرنگ با بالهای کوچک و پاهای تیز که بهوسیلۀ آن سوراخهایی در زیرزمین حفر میکند و به ریشۀ گیاهان آسیب میرساند. شبها بیرون میآید و خوراکش حشرات ریز و کرمهای زیر خاک است؛ خاکسنبه؛ زمینسنبه.۲. (...
-
جیوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ژیوه› (شیمی) jive عنصری نقرهایرنگ که در حرارت متعارفی مایع میشود و در ۴۰ درجه زیر صفر منجمد میگردد. در ساختن بارومتر و برای جیوه دادن آیینه بهکار میرود. از مادۀ معدنی سرخرنگی به نام شنجرف بهدست میآید. هرگاه شنجرف را حرارت بدهند جیوه ب...
-
چوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: čōp] (زیستشناسی) čub قسمت سفت و سخت زیر پوست درخت که در صنعت و ساختن اشیای چوبی به کار میرود.〈 چوب خوردن: (مصدر لازم) [مجاز] کتک خوردن.〈 چوب زدن: (مصدر متعدی)۱. کسی را با چوب کتک زدن.۲. [عامیانه، مجاز] قیمت گذاشتن و به فروش ...