کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روح گم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ذی روح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ziruh دارای روح؛ جاندار.
-
روح افزا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹روحافزای، روحفزا› ruh[']afzā آنچه سبب نشاط میشود و زندگانی را طولانی میکند؛ افزایندۀ روح؛ روحپرور؛ جانبخش؛ شادیبخش.
-
روح الارواح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (موسیقی) ruhol'arvāh گوشهای در آواز بیات ترک از ملحقات دستگاه شور.
-
روح الامین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مرکب از روح (جبرئیل) + امین (صفت او)] ruhol'amin = جبرئیل
-
روح القدس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ruholqodos ۱. روح قدسی؛ جان پاک؛ روان پاک.۲. = جبرئیل۳. در آیین مسیحیت، روحی که بر مریم تجلی کرد و بر او دمید و عیسی متولد شد؛ شیداسپهبد؛ روانبخش؛ اقنوم سوم.
-
روح اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ruhollāh لقب حضرت عیسی.
-
روح پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ruhparvar پرورشدهندۀ روح؛ آنچه روح را پرورش میدهد؛ روحافزا.
-
سبک روح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] sabokruh ۱. خوشحال؛ خندان؛ شاد.۲. بیتکلف.۳. بیتکبر.۴. چست و چالاک.