کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روحي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
روان پزشکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (پزشکی) ravānpezeški علمی که دربارۀ جنبههای مختلف روحی و معالجۀ بیماریهای روانی بحث میکند.
-
روان شناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ravānšenās عالِم به احوال و کیفیات روحی انسان؛ متخصص در روانشناسی.
-
اعصاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عصب] 'a'sāb ۱. (زیستشناسی) = عَصَب۲. [عامیانه، مجاز] وضعیت روحی شخص.
-
فتی شیست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: fétichiste] fetišist ۱. آنکه بت یا چیز غیر ذیروحی را پرستش کند.۲. (روانشناسی) مبتلا به فتیشیم.
-
وقایع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وَقائِع، جمعِ وَقیعَة و جمعِ واقعَة] vaqāye' ۱. = واقعه۲. (تصوف) حالات روحی که بر سالک عارض میشود.
-
جن گیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] jengir کسی که کارش دعا نوشتن و دعا دادن به مبتلایان امراض روحی است و مدعی است با جنها رابطه دارد و قادر به تسخیر جن میباشد.
-
جسمی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جسم) [عربی. فارسی] jesmi ١. [مقابلِ روحی] بدنی.٢. [قدیمی، مجاز] کسی که بیشتر به امور جسمانی توجه دارد و از معنا و حقیقت غافل است.
-
روان درمانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (پزشکی) ravāndarmāni معالجۀ بیماریهای روانی و روحی؛ معالجۀ آشفتگیهای روانی از طریق روانکاوی، تلقین، اطمینان بخشیدن به بیمار، یا با روشهای فیزیکی، مانند الکتروشوک؛ پسیکوتراپی.
-
بروسلوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: brucellose] (پزشکی) bo(e)ruselloz بیماری واگیرداری که بهوسیلۀ یکی از گونههای بروسلا ایجاد میشود و از علائم آن حملههای مکرر تب، ضعف، کمخونی، و افسردگی روحی است؛ تب مالت.
-
جنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جنبَة] jambe ۱. جلوۀ خاصی از محتوای یک چیز.۲. موضع خاصی که از آن چیزی نمایان میشود، یا میتوان چیزی را دید.۳. [مجاز] توانایی یا قابلیت روحی برای تحمل چیزی؛ ظرفیت.
-
خام درایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] xāmdarāy(')i بیهودهگویی؛ یاوهسرایی.〈 خامدرایی کردن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] یاوه سرایی کردن: ◻︎ تا عالم روحی نشود عالم جسمی / تا مردم پخته نکند خامدرایی (سنائی۲: ۳۰۲).
-
فتی شیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [فرانسوی: fétichisme] fetišism ۱. پرستش بت یا چیز غیر ذیروح از سنگ و چوب و جز آن.۲. (روانشناسی) نوعی بیماری روحی که شخص به چیزی که متعلق به معشوق باشد از قبیل چند تار مو یا تکهای از لباس او دل میبندد و آن را به حد پرستش دوست می...
-
عصبی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به عصب) [عربی. فارسی] 'asabi ۱. مربوط به عصب؛ مربوط به سلسلۀ اعصاب.۲. ویژگی کسی که زود عصبانی میشود؛ خشمگین.۳. دارای عصبانیت یا فشار روحی: واکنش عصبی.۴. (قید) از روی عصبانیت؛ باحالت خشم.
-
روح القدس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ruholqodos ۱. روح قدسی؛ جان پاک؛ روان پاک.۲. = جبرئیل۳. در آیین مسیحیت، روحی که بر مریم تجلی کرد و بر او دمید و عیسی متولد شد؛ شیداسپهبد؛ روانبخش؛ اقنوم سوم.
-
یوگا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] (ورزش) yugā ۱. مجموعهای از تمرینهای فیزیکی برای کسب قدرت روحی.۲. در آیین هندو، انجام تمرینات و ریاضتهای طاقتفرسا و اعمال حیرتانگیزِ منافی اصول علمی و ساختمان فیزیکی بدن انسان برای تزکیۀ نفس.