کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روحانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روحانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به روح، جمع: روحانیون و روحانیین و روحانیان) [عربی: روحانیّ] ru(o[w])hāni[y] ۱. آنچه مربوط به روح و روان باشد.۲. (صفت نسبی، اسم) دانشمند و پیشوای دینی؛ فقیه.۳. معنوی.۴. دینی؛ مذهبی.۵. دارای پارسایی و صفا.۶. مربوط به عالم ملکوت.
-
جستوجو در متن
-
روحانیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ روحانی] r(o[w])hāniy[y]un = روحانی
-
بخشی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] baxši روحانی بودایی.
-
کشیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سُریانی] ka(e)šiš پیشوای مذهبی؛ روحانی مسیحی.
-
قسیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب مٲخوذ از سُریانی (= کشیش)، جمع: قَساوِسَة] [قدیمی] qessis مرد روحانی مسیحی.
-
کاهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: کَهنَة] kāhen ۱. روحانی مسیحی یا یهودی.۲. روحانی اقوام باستان، مانند بابلیان و مصریان.۳. (صفت) [قدیمی] غیبگو.
-
روحانیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: روحانیَّة] ru(o[w])hāniy[y]at ۱. جنبۀ معنوی و روحانی داشتن؛ روحانی بودن.۲. تقدس؛ پاکی.۳. (اسم) [مجاز] مجموعۀ روحانیان و عالمان دینی: روحانیت شیعه.۴. (صفت نسبی) [قدیمی، مجاز] معنوی؛ روحانی.
-
برهمن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] ‹برهمه، برهمند› be(a)rahman عالِم و پیشوای روحانی مذهب برهمایی.
-
قس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از سریانی، جمع: قُسُوس] [قدیمی] qa(e)s[s] مرد روحانی مسیحی؛ کشیش؛ کاهن.
-
مینوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مینو) mina(o)vi ۱. بهشتی.۲. روحانی؛ معنوی.
-
لاما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: lama، مٲخوذ از تبتی] lāmā مرد روحانی یا کاهن بودایی در طریقۀ لامائیسم.
-
پاپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: pape] pāp در آیین مسیحیت، رئیس روحانی پیروان مذهب کاتولیک.
-
مغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: móg] [قدیمی] moq پیشوای مذهبی زردشتی؛ مرد روحانی زردشتی.
-
آخوند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'āxund ۱. ملاّ.۲. معلم.۳. عالِم روحانی؛ واعظ و پیشوای مذهبی.