کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
روارو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
روارو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] rovāro[w] ۱. کثرت آمدوشد.۲. آمدوشد مردم درجایی.۳. پیاپی و باشتاب رفتن گروهی از مردم یا سپاهیان: ◻︎ زمین از بار آهن خم گرفته / هوا را از روارو دم گرفته (نظامی۲: ۲۵۴).〈 روارو برآمدن: [قدیمی] فریاد روارو بلند شدن؛ بانگ بروبرو زدن...
-
جستوجو در متن
-
رواروزنان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] rovāro[w]zanān در حال روارو زدن: ◻︎ رواروزنان تیر پولادسای / در اندام شیران پولادخای (نظامی۵: ۷۹۳).
-
رواروزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] rovāro[w]zan ۱. نقیب و پاسبان لشکر.۲. آنکه بانگ روارو میزند: ◻︎ رواروزنان نای زرین زدند / سراپرده بر پشت پروین زدند (نظامی۵: ۸۰۴).
-
هزاهز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hazāhez ۱. فتنهها و حوادثی که مردم را به جنبوجوش بیاورد: ◻︎ روارو برآمد ز راه نبرد / هزاهز درآمد به مردان مرد (نظامی۵: ۸۳۵).۲. جنگها؛ شداید.