کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رهنمونی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رهنمونی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹راهنمونی› rahne(o)muni راهنمایی؛ رهبری؛ هدایت: ◻︎ کاغذین جامه بهخوناب بشویم که فلک / رهنمونیم بهپای علم داد نکرد (حافظ: ۲۹۲).
-
جستوجو در متن
-
مدلول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] madlul ۱. مفاد؛ معنی.۲. (منطق) دلالتشده؛ رهنمونیشده.