کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رهانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
انقاذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enqāz ۱. رهانیدن؛ نجات دادن.۲. جدا کردن.
-
بازخریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹بازخرید کردن› bāzxaridan ۱. از نو خریدن؛ دوباره خریدن؛ چیز فروخته را دوباره خریدن.۲. کسی را او را با دادن پول از قیدوبند یا اسیری رهانیدن.
-
شفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شِفاء] ša(e)fā ۱. تندرستی دادن؛ کسی را از بیماری رهانیدن؛ تندرست ساختن.۲. بهبود و رهایی از مرض.۳. [جمع: اَشفیة] دوا؛ دارو؛ درمان.
-
دریافتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) daryāftan ۱. یافتن.۲. رسیدن به چیزی.۳. پی بردن به امری؛ فهمیدن.۴. کسی را مدد کردن و از بلا رهانیدن.