کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رندان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
رندآسا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] rend[']āsā رندمانند؛ مانند رندان.
-
رندانه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) rendāne ۱. مانند رندان: ◻︎ همچو حافظ بهرغم مدعیان / شعر رندانه گفتنم هوس است (حافظ: ۱۰۲).۲. (قید) از روی رندی و زیرکی.
-
عاشقی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'āšeqi عاشق بودن؛ شیفتگی؛ دلدادگی: ◻︎ نازپرورد تنعم نبرد راه به دوست / عاشقی شیوۀ رندان بلاکش باشد (حافظ: ۳۲۶).
-
پاکیزه سرشت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] pākizeserešt پاکسرشت؛ پاکنهاد؛ پاکطینت: ◻︎ عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزهسرشت / که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت (حافظ: ۱۷۲).
-
رندسوز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) rendsuz ۱. آنکه با رندان سر ناسازگاری و دشمنی دارد: ◻︎ نه من سبوکش این دیر رندسوزم و بس / بسا سرا که در این کارخانه خاک سبوست (حافظ: ۱۳۰).۲. [قدیمی، مجاز] آنکه یا آنچه رند را اندوهگین میکند.
-
رند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [جمع: رنود] rend ۱. [عامیانه] زیرک؛ زرنگ.۲. [عامیانه] حیلهگر.۳. [قدیمی] بیباک؛ بیقید؛ لاابالی.۴. [قدیمی] پست و فرومایه.۵. (تصوف) [قدیمی] آنکه در باطن پاکتر و پرهیزکارتر از صورت ظاهر باشد؛ کسی که تظاهر به عملی یا حالتی درخور ملامت کند ...
-
هرچه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت+ ضمیر) ‹هرچ› harče ۱. هرچیز.۲. (قید) هراندازه؛ هرقدر.〈 هرچه باداباد: در مقام اهمال، بیعلاقگی، و سهلانگاری نسبت به چیزی یا امری گفته میشود؛ هرچه میشود بشود: ◻︎ شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد / زدیم بر صف رندان و هرچه باداباد (حافظ: ۲۱...
-
خرابات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] xarābāt ۱. جایی مانند میخانه که دارای وسایل عیشوعشرت و محل بادهپیمایی و عشقورزی با کنیزکان بوده و رندان در آنجا به عیشونوش سرگرم میشدند.۲. ویرانهها.۳. (تصوف) مقام و مرتبۀ خرابی و نابودی عادات نفسانی، خوی حیوانی، و محل کسب ا...