کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رنج کشیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رنج آزما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹رنجآزمای› [قدیمی] ranj[']āz[e]mā رنجبرنده؛ رنجبر: ◻︎ یکی بر در خلق رنجآزمای / چه مزدش دهد در قیامت خدای (سعدی: ۱۴۳).
-
رنج آزموده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] ranj[']āz[e]mude رنجدیده؛ محنتکشیده؛ سختیدیده.
-
رنج آور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ranj[']āvar آنچه باعث رنج و آزار میشود؛ آزاردهنده.
-
رنج بردار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] ranjbordār آنکه رنج و سختی تحمل میکند؛ رنجبر؛ رنجبرنده: ◻︎ بهدانش بُوَد بیگمان زنده مرد / خنک رنجبردار پایندهمرد (فردوسی: ۷/۳۶۷).
-
رنج برده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ranjborde محنتدیده؛ آسیبدیده.
-
رنج دیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] ranjdide آنکه به رنج و زحمت گرفتار شده؛ محنتکشیده.
-
رنج کش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ranjkeš رنجبر؛ زحمتکش.
-
جستوجو در متن
-
مقاسات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مقاساة] ‹مقاسا› [قدیمی] moqāsāt رنج کشیدن؛ سختی کشیدن؛ به رنج و تعب افتادن.
-
مرارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مرارة] marārat ۱. تلخ شدن.۲. تلخی.۳. [مجاز] رنج؛ سختی.〈 مرارت کشیدن: (مصدر لازم) [مجاز] زحمت کشیدن؛ رنج بردن؛ تلخی چشیدن.
-
عذاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی] 'azāb ۱. شکنجه؛ آزار.۲. رنج و درد.〈 عذاب دادن (کردن): (مصدر متعدی) آزار دادن؛ شکنجه کردن.〈 عذاب کشیدن (بردن): (مصدر لازم) درد کشیدن؛ رنج بردن؛ رنج و آزار را تحمل کردن.
-
عنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عناء] [قدیمی] 'anā ۱. رنج کشیدن؛ سختی دیدن.۲. (اسم) مشقت؛ تعب؛ رنج؛ سختی.
-
زحمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: زحمة] zahmat ۱. رنج و آزردگی.۲. [قدیمی] به هم فشارآوردن و یکدیگر را در فشار گذاشتن؛ انبوهی کردن؛ زحام.۳. [قدیمی] انبوهی.〈 زحمت دادن: (مصدر متعدی) [عامیانه] باعث زحمت شدن؛ رنج و آزار دادن؛ اذیت کردن.〈 زحمت کشیدن: (مصدر لاز...
-
تجشم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tajaššom ۱. رنج کشیدن؛ در رنج افتادن.۲. رنج بر خود نهادن؛ با مشقت کاری را به عهده گرفتن.
-
مازوخیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: masochisme] (روانشناسی) māzoxism بیماری روانی که در آن شخص از رنج کشیدن و آزار دیدن خود لذت میبرد؛ خودآزاری.