کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رمیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رمیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ramidan رم کردن؛ ترسیدن و گریختن: ◻︎ نتابد سگ صید روی از پلنگ / ز روبه رمد شیر نادیدهجنگ (سعدی۱: ۷۵).
-
جستوجو در متن
-
استیحاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estihāš ترسیدن؛ رمیدن.
-
نفار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] nefār رمیدن؛ دور شدن.
-
شرود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] šorud ترسیدن و گریختن؛ رمیدن.
-
رمان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] ramān ۱. رمنده؛ در حال رمیدن؛ گریزان.۲. ترسو.
-
توریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹تولیدن› [قدیمی] turidan ۱. شرمنده شدن.۲. رمیدن؛ دور شدن و به یکسو رفتن.
-
تولیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹توریدن› [قدیمی] tulidan ۱. رمیدن.۲. به یک سو رفتن؛ دور شدن.
-
تنفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tanaffor ۱. بیزاری جستن؛ نفرت و کراهت داشتن؛ بیزار بودن.۲. [قدیمی] رمیدن.
-
فاتوریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [فارسی. مٲخوذ از سانسکریت. فارسی] ‹فاتولیدن› [قدیمی] fāturidan ۱. دور شدن؛ دوری گزیدن.۲. یکسو شدن.۳. رمیدن.۴. حذر کردن.
-
سهستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: sah-δstan] [قدیمی] sahestan ۱. نمایان شدن؛ به نظر آمدن.۲. ترسیدن.۳. رم کردن و گریختن؛ رمیدن.
-
نفور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] nofur ۱. رمیدن.۲. بیرون رفتن.۳. دور شدن.۴. روان شدن حجاج از منی به سوی مکه.
-
رم
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ رمیدن) ram = رمیدن〈 رم کردن: (مصدر لازم)۱. از جا دررفتن.۲. گریختن از پیش کسی یا چیزی از روی ترس؛ رم خوردن؛ رم زدن.〈 رم دادن: (مصدر متعدی) ترساندن و فرار دادن. Δ بیشتر دربارۀ جانوران میگویند.
-
شمیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] šamidan ۱. ترسیدن.۲. رمیدن: ◻︎ گر آهویی بتا و کنار منت حرم / آرام گیر با من و از من چنین مشم (خفاف: شاعران بیدیوان: ۲۹۶).۳. بیهوش شدن: ◻︎ پیشت بشمند و بیروان گردند / شیران عرین چو شیر شادروان (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۴۵).۴. آش...