کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رقیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رقیق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] raqiq ۱. [مقابلِ غلیظ] آبکی.۲. [مجاز] حساس: قلب رقیق.۳. [مجاز] نرم؛ لطیف: شعر رقیق.۴. [قدیمی] نازک؛ ظریف.۵. [جمع: ٲَرِقّاء] [قدیمی] مملوک؛ بنده؛ برده؛ غلام.
-
واژههای مشابه
-
رقیق القلب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [مجاز] raqiqolqalb نازکدل؛ نرمدل؛ مهربان.
-
جستوجو در متن
-
ارق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ارقّ] [قدیمی] 'araq[q] رقیقتر؛ نازکتر؛ شفافتر.
-
نخودآب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) noxod[']āb آبگوشت رقیقِ بیچربی که به بیمار میدهند.
-
بلماج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bol[a]māj ۱. نوعی آش آرد؛ اماج.۲. آش رقیق.
-
ماقوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] māqut نوعی حلوای رقیق که با نشاسته و شکر تهیه میشود.
-
کاچی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kāči نوعی حلوای رقیق که با آرد، روغن، شکر، و زعفران تهیه میشود.
-
ملطف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] molattef ۱. رقیقکننده.۲. نازککننده.
-
رقیقه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: رقیقَة؛ مؤنثِ رقیق] raqiqe ۱. = رقیق۲. [قدیمی] کنیز؛ کنیز زرخرید.
-
فرنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [لاتینی] fer[e]ni خوراکی رقیق که با آرد برنج یا نشاسته، شیر، شکر، گلاب، و هل تهیه میشود.
-
رقاق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] roqāq ۱. رقیق؛ نازک.۲. (اسم) نان نازک مثل نان لواش.
-
رقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رقّة] reqqat ۱. نرمی و نازکی.۲. رحمت؛ مهربانی.۳. شرم.۴. رقیق بودن.
-
آبکی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ābaki ۱. آنچه مانند آب باشد.۲. آبدار؛ پرآب.۳. آبلمبو.۴. [مقابلِ غلیظ] رقیق.۵. بیمحتوا.۶. (اسم) مشروب.