کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رفعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رفعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رِفعة] ra(e)f'at ۱. [مجاز] بلندقدر شدن؛ بلندمرتبه شدن.۲. بلندی؛ افراخته بودن.
-
واژههای همآوا
-
رفات
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] rofāt شکستهشده؛ ازهمریخته.
-
جستوجو در متن
-
سمو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سموّ] [قدیمی] somov[v] بلندی؛ رفعت.
-
علا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: علاء] [قدیمی] 'alā رفعت؛ بلندی قدر؛ شرف؛ بزرگواری.
-
سنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سناء] [قدیمی] sanā ۱. ضیا؛ روشنایی؛ روشنی؛ فروغ.۲. رفعت؛ بلندی.
-
علی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'olā ۱. رفعت؛ بلندی قدر؛ شرف؛ بزرگواری.۲. (اسم) آسمان.۳. (اسم) مکان بلند.
-
خو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xo[w] چوببستی که کارگران ساختمانی بر روی آن ایستاده و کار میکردند: ◻︎ بینی آن نقاش و آن رخسار اوی / از بر خو همچو بر گردون، قمر (خسروانی: شاعران بیدیوان: ۱۱۶).〈 خو بستن: (مصدر لازم) [قدیمی] درست کردن چوببست: ◻︎ ز بهر چهارطاق رف...
-
فره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] farre ۱. شٲنوشوکت؛ رفعت؛ شکوه: ◻︎ کجا رفت آن مردی و گرز تو / به رزم اندرون فره و برز تو (فردوسی: ۵/۳۸۸).۲. زیبایی.۳. برازندگی.۴. رونق.۵. پرتو؛ فروغ〈 فره ایزدی: [قدیمی] در ایران باستان، غلبه، قدرت، فرّ، و شکوه شاهنشاهی که اهورامزد...
-
ارتفاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'ertefā' ۱. فاصلۀ عمودی چیزی نسبت به یک سطح؛ بلندی: ارتفاع قلهٴ دماوند نسبت به سطح زمین ۶۱۷۰ متر است.۲. (ریاضی) پارهخطی عمودی که از قاعدۀ یک شکل هندسی تا رٲس آن شکل ترسیم شده باشد.۳. (اسم مصدر) (ادبی) در بدیع، آوردن اسم یا صفتی ...