کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رعیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رعیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رعیّة، جمع: رَعایا] ra'iy[y]at ۱. قوم و جماعتی که در یک سرزمین تابع یک حکومت باشند؛ عامۀ مردم.۲. جمعی کشاورز که در یک ملک تحت فرمان یک مالک باشند.
-
واژههای همآوا
-
رایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رایَة، جمع: رایات] [قدیمی] rāyat ۱. بیرق؛ پرچم؛ علم.۲. علامت نصبشده در جایی.
-
جستوجو در متن
-
رعایا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ رعیَّة] ro(a)'āyā = رعیت
-
پادرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ﭘﻬلوی: pātrarm] [قدیمی] pādram تودۀ مردم؛ رعیت.
-
سوقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سوقَة] [قدیمی، مجاز] suqe مردم فرومایه؛ مردم بازاری؛ رعیت.
-
پرور
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ پروردن و پروریدن) parvar ۱. = پروردن۲. پرورنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بندهپرور، تنپرور، دونپرور، ذرهپرور، رعیتپرور، روحپرور.
-
مالک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: مُلاّک] mālek ۱. کسی که صاحب چیزی باشد و میتواند در آن تصرف کند.۲. کسی که دارای زمین کشاورزی، کارگر و رعیت بسیار است؛ ارباب.۳. از نامهای خداوند.۴. [قدیمی] نگهبان جهنم؛ مالک دوزخ.۵. [قدیمی] عزرائیل؛ ملکالموت.