کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رعشة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رعشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رعشَة] ra'še ۱. (پزشکی) لرزش غیرارادی اندامها ناشی از بیماریهای عصبی.۲. [قدیمی] عجله؛ شتاب.۳. [قدیمی] لرزش؛ لرزه.
-
جستوجو در متن
-
افسنتین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] (زیستشناسی) 'afsantin گیاهی خودرو با ساقههای بلند، برگهای کرکدار، شاخههای انبوه، و گلهای زرد کوچک که برای معالجۀ لقوه، فالج، رعشه، و امراض معده و کبد به کار میرفته.
-
فاخته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فاخِتَه] fāxte ۱. (زیستشناسی) پرندهای خاکیرنگ، کوچکتر از کبوتر، با طوق دور گردن که گوشت آن برای معالجۀ رعشه، فالج، و سستی اعضا مفید است؛ کالنجه؛ کوکو؛ قمری: ◻︎ آن قصر که بر چرخ همیزد پهلو / بر درگه آن شهان نهادندی رو ـ دیدیم که بر ک...