کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رضایت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رضایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی] rezāyat خشنودی.
-
جستوجو در متن
-
مرضی الطرفین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مرضیّالطّرفَین] [قدیمی] marziy[y]ottarafeyn مورد رضایت دو طرف.
-
ارتضا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ارتضاء] [قدیمی] 'ertezā خشنود و خرسند شدن؛ رضایت.
-
تراضی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tarāzi از هم راضی شدن؛ از یکدیگر خشنود شدن؛ خشنودی و رضایت از یکدیگر.
-
خرسندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xorsandi ۱. شادمانی.۲. رضایت.۳. [قدیمی] قانع بودن.
-
بایکوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: boycott] bāykot تصمیم دستهجمعی چند شخص، شرکت، یا کشور برای قطع روابط خود با یک شخص، شرکت، یا کشور برای ابراز عدم رضایت از عملکرد وی؛ تحریم.
-
خوشایند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خوشآیند› xošāyand ۱. چیزی که آن را میپسندد؛ پسندیده؛ شایسته؛ مقبول.۲. (اسم مصدر) چاپلوسی؛ تملق.۳. رضایت.
-
ایقاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'iqa' ۱. (حقوق) عمل حقوقی بر اساس رضایت یکی از طرفین، مانند طلاق دادن زن از طرف مرد.۲. (موسیقی) چگونگی جابهجا شدن صداها در زمانهای محدود و نسبتهای معین؛ وزن موسیقی.
-
استقبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'esteqbāl ۱. پیشنهاد یا مطلبی را با رضایت خاطر پذیرفتن.۲. پیش آمدن؛ پیشواز رفتن؛ پیش رفتن؛ پذیره شدن.۳. (اسم) [قدیمی] (ادبی) در دستور زبان، زمان آینده.۴. (اسم) (ادبی) سرودن شعری به وزن و قافیۀ شعر شاعر دیگر، مانندِ این شعر: گل د...