کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رشیدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بکم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bakam = بقم: ◻︎ هرکه در دنیا شود قانع به کم / سرخرو باشد به عقبی چون بکم (رشیدی: بکم).
-
کها
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kahā خجل؛ شرمنده: ◻︎ به دست خود که کند با خود اینکه من کردم / کهای توبهام آخر ز احمقی تا کی؟ (نزاری: رشیدی: کها).
-
چتو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čatu پرده؛ تجیر: ◻︎ دگر ریاحین چون دختران دامنکش / گرفته گرد خواتین گل زرشک چتو (نزاری: رشیدی: چتو).
-
دیمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دیم› [قدیمی] dime ۱. روی؛ رخسار؛ چهره.۲. روشنی: ◻︎ همان دم که صبح دوم دیمه داد (زراتشتبهرام: رشیدی: دیمه)
-
چمچم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] čomčom خرام؛ رفتار به ناز و خرام: ◻︎ زمستان منهزم شد تا درآمد / سپاه ماه فروردین به چمچم (پوربها: رشیدی: چمچم).
-
ورنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برنامه› [قدیمی] varnāme سرنامه؛ عنوان: ◻︎ چو زآن نامه ورنامه برخواندهاند / سخنهای نغزش برافشاندهاند (فردوسی: رشیدی: ورنامه).
-
توره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تورک› (زیستشناسی) [قدیمی] ture شغال: ◻︎ تنها من و یک شهر پر از خصم و تو با من / شیری و یکی دشت پر از روبه و توره (قطران: رشیدی: توره).
-
بازجستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] bāzjostan دوباره جستن؛ جستجو کردن؛ وارسی کردن: ◻︎ کسی کز او هنر و عیب بازخواهی جست / بهانه ساز و به گفتارش اندر آر نخست (رشیدی: لغتنامه: بازجستن).
-
چپش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) čapeš بزغاله؛ بز نر یکساله: ◻︎ میش و بره و بخته و شاک و چپش تو / بگرفت بیابان ز درازا و ز پهنا (سوزنی: رشیدی: چپش).
-
تگل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] te(a)gal تکۀ پارچه که بر پارگی جامه بدوزند؛ پینه: ◻︎ چو ریسمان شدهام زآنکه سوزن هجرت / همیزند به قبای دلم هزار تگل (مولوی: رشیدی: تگل).
-
پالاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] pālāš ۱. آلودگی: ◻︎ چو پا لغز و پالاش دارد گِلَت / مرنجان دلی تا نرنجد دلت (امیرخسرو: رشیدی: پالاش).۲. آلوده شدن پا به گلولای.
-
چکیده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čakide گرز: ◻︎ چکیدهٴ تو ز مغز یلان کند اعلام / حسام تو ز سر دشمنان دهد پیغام (شمس دهستانی: رشیدی: چکیده)
-
ترپک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tarpak = قرهقروت: ◻︎ چو نوشیدم ز تتماجش فروکوبید چون سیرم / چو ترپک رو ترش کردم کز آن شیرین بریدستم (مولوی: رشیدی: ترپ).
-
تاواتا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تاواتاو› [قدیمی] tāvātā ۱. قدرت؛ توانایی: ◻︎ هرکه او را هست معنی کمترک / بیش بینم لاف تاواتای او (کمالالدین اسماعیل: رشیدی: تاوتا).۲. تابوطاقت.
-
تواسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tevāsi فرش منقش، مانند گلیم و قالی: ◻︎ فکندهست فراش باد بهاری / تواسی الوان ابرکوه و کردر (عبدالقادر نائینی: رشیدی: تواسی).