کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رسیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) re(a)side ۱. آمده.۲. بهدستآمده.۳. ویژگی میوهای که نموش کامل شده و موقع چیدن و خوردن آن باشد.
-
واژههای مشابه
-
چشم رسیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [مجاز] ce(a)šmreside کسی که آسیب چشم بد به او رسیده؛ چشمزخمخورده؛ چشمزخمدیده.
-
واقعه رسیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] vāqe'ere(a)side بلارسیده؛ مصیبتدیده.
-
طوفان رسیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [معرب. فارسی] [قدیمی] tufanre(a)side کسی یا چیزی که دچار طوفان شده باشد؛ طوفانزده.
-
تازه به دوران رسیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی. فارسی] [عامیانه، مجاز] tāzebedo[w]rānr-e(a)side کسی که تازه به ثروت یا مقامی رسیده و مغرور شده باشد.
-
جستوجو در متن
-
یانع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] yāne' رسیده؛ ویژگی میوۀ رسیده.
-
بالغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] bāleq ۱. کسی که به حد بلوغ رسیده.۲. [قدیمی] رسنده؛ رسا؛ رسیده.
-
باران دیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) bārāndide هرچه باران به آن رسیده و تر شده باشد.
-
فروخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) foruxte بهفروشرسیده.
-
ناضج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] nāzej پخته؛ رسیده.
-
منتهی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] montahi بهآخررسیده.
-
تازه رس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) tāzere(a)s نورس؛ تازهرسیده.
-
متکامل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motakāmel بهکمالرسیده؛ کامل و تمام.