کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رسوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ رسم] rosum = رسم
-
جستوجو در متن
-
آداب دان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] 'ādābdān دانندۀ آداب؛ آشنا به آداب و رسوم.
-
آداب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'ādāb ۱. عادات و رسوم که در یک جامعه پذیرفته شده.۲. [جمعِ ادب] روشهای نیکو.
-
بی بندوبار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bibandobār کسی که پابند به آداب و رسوم و مقررات اجتماعی نباشد؛ بیقیدوبند؛ لاابالی.
-
عرف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'orf ۱. رسوم و عقاید متداول میان مردم.۲. [قدیمی] روش؛ رسم؛ عادت.
-
اقلیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اقلیَّة، مقابلِ اکثریت] 'aqal[l]iy[y]at ۱. کم بودن.۲. (اسم) جمعیت یا گروهی که دارای نژاد، مذهب، یا آداب و رسوم خاصی باشند و نسبت به عموم مردم تعدادشان کم باشد.
-
جامعه شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) [عربی. فارسی] jāme'ešenāsi علمی که دربارۀ گروههای مختلف بشری و عادات، اخلاق، آداب، و رسوم آنها و روابط بین افراد، گروهها، و طبقات اجتماعی بحث میکند؛ علمالاجتماع.
-
شعایر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شعائر، جمعِ شَعیرَة] ‹شعائر› ša'āyer ۱. هریک از مناسک حج و آداب مذهبی.۲. آداب و رسوم ملی یا مذهبی.
-
دینکرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dēnkart] ‹دینکرد› [قدیمی] dinkart کارهای دینی؛ مجموعهای از اطلاعات راجع به قواعد و اصول و آدابورسوم و روایات و ادبیات کیش مزداپرستی به زبان پهلوی که تٲلیف آن در قرن نهم میلادی توسط آرتور فرنبگ (آذرفرنبغ) آغاز شد و در اواخر همان قرن تو...
-
صابئین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ صابئ] sābe'in ۱. = صابی۲. فرقهای مذهبی که آداب و رسوم آنها مخلوطی از یهودیگری و مسیحیت است و اکثر اوقات آداب و رسوم مذهبی خود را نزدیک آب روان و با شستوشو در آب انجام میدهند. برخی از صابئین ستارهپرست و برخی بتپرست بودهان...
-
احکام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حُکم] 'ahkām ۱. آداب و رسوم.۲. قوانین؛ مقررات: ◻︎ ای دل برو مقلد احکام شرع باش / کز یمن آن به عالَم تحقیق وارسی (ابنیمین: ۵۲۰).۳. = حُکم〈 احکام نجوم: طریقهای از غیبگویی یا پیشبینی حوادث از روی اوضاع کواکب که آنها را در...
-
رسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] rasm ۱. [جمع: رسوم] سنت و قاعدۀ متداول میان افراد یک جامعه؛ آیین.۲. (اسم مصدر) (ریاضی) نمایش شکلها بر روی یک سطح بهوسیلۀ خطوط.۳. [عامیانه] شکل یا خطی که روی کاغذ میکشند.۴. [قدیمی] مستمری؛ حقوق؛ ادرار.۵. [قدیمی] خرابه؛ بقایای بنا.
-
سلامت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سلامة] salāmat ۱. تندرستی. Δ در فارسی یای مصدری اضافه میکنند و سلامتی میگویند که فصیح نیست.۲. [قدیمی] پاکی و رهایی از عیب و آفت؛ بیعیبی.۳. [قدیمی] بیگزند شدن؛ از عیب و آفت رهایی یافتن.۴. [مقابلِ ملامت] (تصوف) حفظ و رعایت ...