کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رستگار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رستگار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) rast[e]gār ۱. نجاتیافته؛ آزاد؛ رها.۲. آسوده؛ رستار.
-
جستوجو در متن
-
رستار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] rastār = رستگار
-
مفلح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mofleh رستگار؛ پیروز.
-
فایز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: فائز] [قدیمی] fāyez ۱. رهایییابنده.۲. رستگار.۳. پیروز.۴. فایل.
-
ناجح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] nājeh ۱. رستگار؛ پیروز؛ پیروزمند.۲. کار سهل و آسان.
-
ناجی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] nāji ۱. نجاتدهنده.۲. نجاتیابنده؛ رهنده؛ خلاصشونده؛ رستگار.
-
فوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] fo[w]z ۱. پیروزی یافتن.۲. رستگار شدن.۳. پیروزی.۴. رهایی.۵. رستگاری.
-
رشید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] rašid ۱. راهنمای به راه راست؛ هادی.۲. دارای رشد.۳. رستگار؛ راهراستیافته.۴. دلیر.۵. (اسم، صفت) از نامها و صفات خداوند.
-
راست کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] rāstkār ۱. کسی که کاری را به راستی و درستی انجام میدهد؛ درستکار: ◻︎ خواهی که رستگار شوی راستکار باش / تا عیبجوی را نرسد بر تو مدخلی (سعدی۲: ۶۸۰).۲. امین.
-
مدخل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ مخرج] madxal ۱. جای داخل شدن؛ راه دخول.۲. کلمهای در فرهنگ، دایرةالمعارف، لغتنامه، و مانند آن که تعریف و توضیحاتی برای آن داده میشود.۳. درآمد.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] دخالت؛ اثرگذاری.۵. (اسم مصدر) [قدیمی] اعتراض؛ خرده؛ ایراد: ◻︎ خ...