کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رسالت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رسالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رسالة و رَسالة، جمع: رسائل و رسالات] resālat ۱. پیامبری؛ نبوّت.۲. (اسم) [قدیمی] پیام کتبی؛ نامه؛ نوشته.۳. (اسم) دین؛ مذهب.۴. (اسم) [قدیمی] کتاب، یا کتاب کوچک.۵. [قدیمی] پیغام رساندن.
-
جستوجو در متن
-
وفادت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: وفادة] [قدیمی] vefādat ۱. بهرسولی نزد کسی وارد شدن.۲. رسالت؛ پیامآوری.
-
شهادتین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شهادتَین و شهادت، تثنیۀ شهادة] šahādateyn گفتن «اشهد ان لااله الاالله» و «اشهد ان محمداً رسولالله». شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیغمبر اسلام.
-
صاحب دیوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] sāhebdivān ناظر خزانه و مالیۀ دولت؛ عهدهدار عایدات ممکلت؛ کارپرداز لشکریان. Δ صاحب دیوانی در قدیم شغلی بوده معادل با وزارت دارایی امروزی. رئیس دبیرخانۀ پادشاهی را صاحب دیوان رسالت میگفتند.〈 صاحبدیوان ر...