کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رزين پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رزین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] razin ۱. باوقار؛ بردبار؛ سنگین.۲. گرانمایه.۳. استوار.
-
رزین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: résine] rezin ۱. (زیستشناسی) مادهای چسبناک که از تنۀ بعضی درختان خارج و در روی پوست درخت منعقد میگردد و یا بهطور مصنوعی ساخته میشود؛ صمغ.۲. لاستیک روکش چرخ اتومبیل و سایر وسایل نقلیه.
-
جستوجو در متن
-
آلدئید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: aldéhyde] ‹آلدهید› (شیمی) 'ālde'id گروه ترکیبات آلی اکسیژندار که از اکسید کردن الکل به دست میآید و در تهیه رزینهای مخصوص به کار میرود.