کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رزمگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رزمگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹رزمگه› [قدیمی] razmgāh جای رزم؛ میدان جنگ؛ جای جنگ کردن.
-
جستوجو در متن
-
آوردگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ناوردگاه› [قدیمی] 'āvardgāh رزمگاه؛ میدان جنگ؛ جای نبرد.
-
معترک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mo'tarak رزمگاه؛ میدان جنگ.
-
پیکارگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پیکارگه› peykārgāh جای پیکار؛ میدان جنگ؛ رزمگاه.
-
نبردگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) nabardgāh رزمگاه؛ میدان جنگ.
-
کالیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹گالیدن› [قدیمی] kālidan ۱. درهم شدن؛ آشفته شدن؛ ژولیده شدن.۲. گریختن؛ دور شدن: ◻︎ ز کالیدن یک تن از رزمگاه / شکست اندر آید به پشت سپاه (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۹).
-
گاه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) gāh ۱. وقتی؛ زمانی؛ هنگامی.۲. بعضی اوقات؛ گاهگاهی.۳. (اسم) وقت؛ زمان؛ هنگام.۴. زمان (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بامگاه، شامگاه، سحرگاه.۵. مکان (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بزمگاه، پرستشگاه، رزمگاه، کشتارگاه، لشگرگاه.۶. (اسم) [قدیمی] فصل؛ موسم.〈 ...