کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رخنه زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رخنه جو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹رخنهجوی› [قدیمی، مجاز] rexneju ۱. ویژگی کسی که میتواند در امری دشوار راه گریزی پیدا کند؛ چارهجو؛ چارهگر.۲.رخنهکننده و فسادانگیز.
-
جستوجو در متن
-
آهون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'āhun ۱. رخنه.۲. مجرایی که در زیرِ زمین باشد؛ راه زیرزمینی؛ نقب؛ سمجه: ◻︎ به آهون زدن در زمان شتاب / سبکتر ز ماهی روند اندر آب (اسدی: ۳۴۶).
-
راه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: rās, rāh] ‹ره› rāh ۱. هرجایی از زمین که مردم از آنجا رفتوآمد کنند؛ محل عبور؛ گذرگاه؛ جاده.۲. قاعدهوقانون.۳. رسموروش.٤. کرّت و مرتبه.٥. (موسیقی) [قدیمی] نغمه و آهنگ.٦. (موسیقی) [قدیمی] مقام؛ پرده.〈 راه افتادن: (مصدر لازم) ‹به را...