کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رخش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رخش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] raxš ۱. سرخ و سفید بههمآمیخته.۲. (اسم) آنچه به رنگ سرخ و سفید یا دارای خالهای سرخ باشد.
-
رخش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عبری] [قدیمی] raxš اسب، بهویژه اسب اصیل. Δ در اصل نام اسب رستم بوده است.
-
واژههای مشابه
-
دیف رخش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] difraxš یکی از آهنگهای قدیم موسیقی.
-
جستوجو در متن
-
دیورخش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] divraxš = دیفرخش
-
چالشگری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [ترکی. فارسی] [قدیمی] čālešgari ۱. خودنمایی در برابر حریف.۲. جنگجویی: ◻︎به چالشگری سوی او راند رخش / بر ابر سیه خنده زد چون درخش (نظامی۵: ۸۰۱).
-
ارجنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] 'arjane نوایی از موسیقی قدیم ایرانی: ◻︎ گه نوای هفتگنج و گه نوای گنجِ گاو / گه نوای دیف رخش و گه نوای ارجنه (منوچهری: ۹۷).
-
رنگین کمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ranginkamān کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد میشود؛ قوسوقزح؛ کمان رستم؛ کمان بهمن؛ کمان سام؛ آزفنداک؛ آژفنداک؛ آفنداک؛ کرکم؛ کلکم؛ نوس؛ نوسه؛ نوشه؛ سویسه؛ سرویسه؛ تربسه؛ تربیسه؛ ترسه؛ سدکیس؛ شدکیس؛ سرکیس؛ اغلی...
-
سبزخنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sabzxeng ۱. اسب؛ اسب تیرهرنگ.۲. [مجاز] فلک.۳. [مجاز] آسمان: ◻︎ فلک بر سبزخنگی تند تیز است / ز راهش روح را جای گریز است (نظامی۲: ۱۹۰)، ◻︎ مه جلوه مینماید بر سبزخنگ گردون / تا او به سر درآید بر رخش پا بگردان (حافظ: ۷۷۰).
-
اسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اسما و اسامیّ] 'esm کلمهای که برای نامیدن انسان، حیوان، یا چیزی به کار میرود، مانندِ پدر، اسب، و شمشیر؛ نام.〈 اسم اشاره: (ادبی) در دستور زبان، اسمی که برای اشاره به شخصی یا چیزی به کار برود، مانندِ این و آن؛ صفت اشاره.&la...