کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رخساره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
محیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mohayyā صورت؛ رخساره.
-
سج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] saj روی؛ رخساره.
-
خد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خدّ، جمع: خُدُود] [قدیمی] xad[d] رخسار؛ گونه؛ چهره؛ رخساره.
-
چیچک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹چچک› [قدیمی] čičak ۱. خال.۲. آبله.۳. روی؛ رخساره.
-
غنجاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غنجار› [قدیمی] qanjāre = غنج۲: ◻︎ روزی چو تازه دخترکی باشد / رخساره گونه داده به غنجاره (ناصرخسرو: ۲۹۸).
-
گلگونه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گلغونه، غلغونه، آلگونه، آلغونه، والگونه، والغونه، گلاگونه، گلگون› [قدیمی] golgune ۱. مانند گل.۲. به رنگ گل.۳. گونه یا رخسارۀ سرخ.۴. (اسم) سرخاب که زنان به گونههای خود میمالند.
-
دیباجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دیباجَة] [قدیمی] dibāje ۱. =دیباج۲. وجه؛ روی؛ رخساره.۳. آغاز کتاب؛ مقدمۀ کتاب؛ دیباچه.
-
دیباچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dibāče ۱. مقدمه؛ شرحی که در اول کتاب نوشته شود.۲. [قدیمی، مجاز] روی و رخساره: ◻︎ شکستهدل آمد بر خواجه باز / عیان کرده اشکش به دیباچه راز (سعدی۳: ۳۶۵).
-
غره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غرَّة، جمع: غُرَر] [قدیمی] qorre ۱. [مقابلِ سلخ] روز اول ماه قمری.۲. پیشانی؛ سفیدی پیشانی.۳. صورت؛ رخساره.۴. روشنی: غرۀ صبح.۵. [مجاز] قسمت نخست هرچیز.
-
فام
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) ‹پام› fām رنگ؛ گون؛ مانند (در ترکیب با کلمۀ دیگر): ازرقفام، زردفام، زنگارفام، سبزفام، سرخفام، سیهفام، فیروزهفام، ◻︎ برافروخت رخسارۀ لعلفام / یکی بانگ زد هر دو را پور سام (فردوسی۴: ۲۹۵۶).