کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رخسار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رخسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹رخساره› roxsār رخ؛ روی؛ چهره؛ صورت؛ سیما.
-
جستوجو در متن
-
چهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: čihr.čīhr] ‹چهره› [قدیمی] čehr ۱. روی؛ رخسار.
-
وجنات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ وَجَنَة] vajanāt رخسار؛ چهره.
-
تازه رخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] tāzerox تازهرخسار؛ تازهرو.
-
خد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خدّ، جمع: خُدُود] [قدیمی] xad[d] رخسار؛ گونه؛ چهره؛ رخساره.
-
بشنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bašanj ۱. آبرو.۲. طراوت؛ تابش رخسار.
-
گشاده خد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] gošādexad[d] گشادهرخسار؛ گشادهرو؛ خوشرو.
-
پری دیدار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] parididār پریرو؛ پریرخسار؛ پریچهر.
-
پری رخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] parirox پریرو؛ پریچهر؛ پریرخسار؛ خوبروی.
-
گردماه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gerdmāh ۱. ماه شب چهارده؛ بدر؛ ماه تمام.۲. [مجاز] رخسار؛ چهره.
-
غفیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qafir ۱. موی نرم و ریز در گردن یا رخسار.۲. (صفت) کثیر؛ بسیار.
-
عذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'ezār ۱. رخسار؛ صورت.۲. کنار صورت، محل روییدن ریش.۳. افسار.
-
آرن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'āran = آرنج: ◻︎ زمانی دست کرده جفت رخسار / زمانی جفت زانو کرده آرن (آغاجی: شاعران بیدیوان: ۱۹۵ حاشیه).
-
گل رخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] golrox کسی که رخ او مانند گل سرخ باشد؛ گلچهره؛ خوبرو؛ خوشگل؛ زیبا؛ گلرخسار؛ گلعذار.