کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رتبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رتبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رتبَة، جمع: رتب] ‹رتبت› rotbe پایه؛ مقام؛ درجه؛ منزلت.
-
عالی رتبه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'ālirotbe دارای مقام و رتبۀ بلند؛ عالیمرتبه.
-
جستوجو در متن
-
رتب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ رُتبَة] [قدیمی] rotab = رتبه
-
هم کفو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] hamkofv همرتبه؛ همشٲن.
-
دون پایه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] dunpāye کارمند دولت که رتبۀ اداری نداشته باشد.
-
شارف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] šāref عالیرتبه؛ شریف.
-
منزلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: منزِلة] ‹منزله› manze(a)lat جاهومقام؛ قدرومرتبه؛ رتبه.
-
والامرتبه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] ‹والامرتبت› vālāmarta(e)be بلندمرتبه؛ عالیرتبه.
-
والامقام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] vālāmaqām عالیمقام؛ عالیرتبه.
-
همزی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] hamzi همشٲن؛ همرتبه؛ همقدر.
-
هم شان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] hamša'n همرتبه؛ همطراز؛ همدرجه.
-
ترفیع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tarfi' ۱. بلند کردن؛ بالا بردن؛ برداشتن.۲. بالا بردن مقام و رتبه.۳. ارتقای مقام و رتبه یافتن.
-
بلندمرتبه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] bolandmartabe دارای مقام و رتبۀ بلند؛ بلندپایه.
-
دون اشل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) dun'ešel دونپایه؛ کارمند دولت که رتبه ندارد.