کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رباینده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رباینده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) robāyande کسی که چیزی را از جایی میرباید.
-
جستوجو در متن
-
ربایندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) robāyandegi عمل رباینده.
-
مختلس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (حقوق) moxtales کسی که چیزی بهخصوص اموال دولتی را میدزدد؛ رباینده.
-
دلربا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹دلربای› [مجاز] delrobā دلرباینده؛ کسی یا چیزی که بهواسطۀ زیبایی خود دل انسان را برباید.
-
جاذب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: جواذب] jāzeb ۱. گیرا.۲. [قدیمی] جذبکننده؛ بهخودکشنده؛ کشاننده؛ رباینده.
-
سالب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: سُلاّب] [قدیمی] sāleb ۱. سلبکننده؛ رباینده.۲. برهنهکننده یا پوستکنندۀ چیزی.
-
ربا
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ ربودن و رباییدن) ‹ربای› robā ۱. = ربودن۲. رباینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آهنربا، جانربا، دلربا، کهربا.
-
هوش ربا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹هوشربای› [قدیمی] hušrobā ۱. ربایندۀ هوش و عقل؛ بیهوشکننده.۲. [مجاز] آنکه یا آنچه بهسبب زیبایی خود هوش و عقل از سر انسان ببرد.
-
گیرنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) girande ۱. کسی که چیزی را میگیرد.۲. گیرا و گیرنده.۳. [مجاز] جذاب؛ رباینده؛ دلربا.۴. (برق) دستگاهی که امواج را دریافت و به صوت یا تصویر تبدیل میکند.
-
کلاژه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] kalāže ۱. ‹کلاژاره، قلازاده› =عقعق: ◻︎ چو کلاژه همه دزدند و رباینده چو خاد / شوم چون بوم و بدآغال چو دمنه همه سال (معروفی: شاعران بیدیوان: ۱۴۲).۲. (صفت) (پزشکی) =لوچ: ◻︎ حسودت دید مانندت به رادی / بلی چشم کلاژه یک دو بیند ...