کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
را دریافت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زابه را
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹زاوراه، زاورا، زابرا، زابراه، زابهرا› [عامیانه، مجاز] zāberā ۱. بیچاره؛ دربهدر؛ بیخانمان.۲. سرگردان؛ حیران.〈 زابهرا شدن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] ناگزیر از ترک جا و مکان خود شدن.〈 زابهرا کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه، مجاز]۱. ک...
-
جستوجو در متن
-
تلکس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: télex] (برق) teleks ۱. دستگاهی مخابراتی با قابلیت ارسال و دریافت پیام بهصورت چاپشده.۲. پیام چاپشدهای که بهوسیلۀ این دستگاه ارسال یا دریافت میشود.
-
دریافت
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ دریافتن، اسم مصدر) daryāft ۱. = دریافتن۲. گرفتن.۳. گرفتن پول یا چیز دیگر از کسی.۴. پی بردن به امری یا مطلبی؛ ادراک؛ فهم.
-
استدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹ستدن› [قدیمی] 'estadan دریافت کردن؛ گرفتن.
-
حس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حسّ] hes[s] درک؛ ادراک؛ دریافت امری.
-
مرتزقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مرتزقَة] [قدیمی] mortazeqe کسانی که وجه ارتزاق دریافت میکنند؛ جیرهخواران؛ مواجبگیرندگان.
-
خشک مغز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] xaškdemāqz فاقد توانایی دریافت افکار جدید؛ قشری.۲. یاوهگو.
-
علی الحساب
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] 'alalhesāb بنابر حساب؛ دریافت یا پرداخت پولی پیش از موعد پرداخت.
-
سرغو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] sarqu در دورۀ آققویونلو، نوعی عوارض که از رعایا دریافت میشد.
-
اجری خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مٲخوذ از عربی. فارسی] [قدیمی] 'ejrixār کسی که مقرری دریافت میکند؛ اجریخور؛ جیرهخور؛ راتبهخور.
-
بازیافت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) bāzyāft ۱. (اقتصاد) بهدست آوردن دوبارۀ مواد قابلمصرف از مواد استفادهشده.۲. یافتن دوبارۀ چیزی.۳. [قدیمی] دریافت.
-
برات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: براءة] (بانکداری) barāt نوشتهای که بهموجب آن دریافت یا پرداخت پولی را به دیگری واگذار میکنند.
-
تسلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasallom ۱. پذیرفتن.۲. چیزی را دریافت کردن.۳. اسلام آوردن.
-
پانسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: pension] pānsiyon خانه یا مؤسسهای که در ازای دریافت ماهیانۀ مبلغ معینی، مسکن و خوراک در اختیار افراد قرار دهد.