کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رای دیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
آشفته رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āšofterāy مردد؛ دودل؛ کسی که نتواند فکر کند و تصمیم بگیرد.
-
قوی رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] qavira'y آنکه رٲی و اندیشۀ درست و نیرومند دارد.
-
خام رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xāmrāy کسی که رٲی و اندیشۀ خام دارد؛ آنکه رٲی و عقل درست ندارد: ◻︎ تو ای طفل ناپختهٴ خامرای / مزن پنجه در شیر جنگآزمای (نظامی۵: ۸۲۸).
-
ثابت رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sābetra'y ویژگی کسی که در رٲی و عقیدۀ خود استوار و پابرجا است؛ ثابتعقیده.
-
فرخنده رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. مٲخوذ از پهلوی] [قدیمی] farxonderāy نیکرای؛ نیکورای؛ آنکه دارای اندیشه و رٲی نیکو است.
-
پخته رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. مٲخوذ ازعربی] [قدیمی، مجاز] poxterāy ۱. باتجربه؛ آزموده.۲. عاقل.
-
پاک رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. مٲخوذ از عربی] [قدیمی، مجاز] pākrāy ۱. کسی که اندیشۀ پاک داشته باشد؛ پاکیزهرای: ◻︎ اگر بخردی سوی توبه گرای / همیشه بُوَد پاکدین پاکرای (فردوسی۲: ۲۴۸۴).۲. دانا.
-
پاکیزه رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. مٲخوذ از عربی] [قدیمی، مجاز] pākizerāy ۱. دانا.۲. کسی که اندیشۀ پاک داشته باشد؛ پاکرای.
-
ناپاک رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nāpākrāy آنکه رای و تدبیرش درست نباشد؛ بداندیشه؛ [قدیمی، مجاز] بداندیش.
-
روشن رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] ro[w]šanrāy آنکه دارای عزم، تدبیر، و اندیشۀ روشن است؛ روشنفکر.
-
صاحب رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [مجاز] sāhebra'y دارای رٲی و تدبیر درست.
-
نیک رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹نیکورای› [قدیمی] nikrāy نیکاندیشه؛ آنکه رای و تدبیر نیکو دارد.
-
تاریک رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] tārikrāy بداندیشه؛ بدگمان.
-
تیره رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] tirerāy ۱. بدرای؛ بداندیش.۲. نادرست.
-
خیره رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] xirerāy ۱. خودخواه.۲. بیعقل؛ ابله.۳. خودسر.