کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راه بند 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
انسداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ensedād ۱. بسته شدن؛ بند شدن؛ بند آمدن.۲. (پزشکی) بسته شدن و گرفتگی مجازی بدن.
-
لیفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نیفه› life جای بند در کمر شلوار که بند را از آن میگذرانند و به کمر میبندند.
-
مچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) moč ۱. مفصل میان دست و ساق دست؛ بند دست.۲. مفصل میان پا و ساق پا؛ بند پا.
-
چهل بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [منسوخ] čehelband =چلبند
-
شلواربند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šalvārband بند شلوار.
-
بش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] baš بند؛ بست؛ بند فلزی که به صندوق یا ظرف شکسته میزنند: ◻︎ ز آبنوس دری اندر او فراشته بود / بهجای آهن، سیمین همه بش و مسمار (ابوالمؤید: شاعران بیدیوان: ۵۹).
-
نیفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] nife ۱. بند شلوار.۲. کمر شلوار که بند را از آن میگذرانند.۳. پوستین؛ پوست: ◻︎ نرمی دل میطلبی نیفهوار / نافهصفت تن به درشتی سپار (نظامی۱: ۵۳).
-
ازاربند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'ezārband بند شلوار.
-
اسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'esār اسارت؛ بند؛ اسیری.
-
بنود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ بند] [قدیمی] bonud = بند١
-
گرگ بند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gorgband گرفتار؛ اسیر؛ دستوپابسته.
-
حماله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حمالَة، جمع: حمائل] [قدیمی] hemāle دوال شمشیر؛ بند شمشیر.
-
خاتم بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] xātamband = خاتمکار
-
خازه بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) xāzeband کسی که خازه به دیوار میمالد؛ گِلکار.
-
غداره بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [سنسکریت. فارسی] [قدیمی] qad[d]āreband =قدارهبند