کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کشتی رانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ka(e)štirāni شغل و عمل کشتیران؛ کشتی راندن.
-
حکم رانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] hokmrāni حکومت؛ فرمانروایی.
-
غرض رانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qarazrāni به کار بردن غرض؛ غرضورزی.
-
زبان رانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] zabānrāni سخنگویی؛ سخنرانی: ◻︎ این چه زبان واین چه زبانرانی است / گفته و ناگفته پشیمانی است (نظامی۱۳: ۶).
-
ملک رانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [قدیمی] molkrāni سلطنت؛ پادشاهی.
-
شهوت رانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] šahvatrāni ۱. شهوتپرستی.۲. جماع کردن بسیار.
-
جستوجو در متن
-
مجداف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مجادیف] [قدیمی] mejdāf پاروی قایقرانی.
-
چپه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čape پاروی قایقرانی
-
غرض ورزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qarazvarzi به کار بردن غرض؛ غرضرانی؛ دشمنی.
-
قایق ران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی. فارسی] qāyeqrān ۱. رانندۀ قایق؛ کسی که قایقرانی میکند.۲. پاروزن در قایق پارویی.
-
شرطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شرطَة، معرب، مٲخوذ از پهلوی: artakš] ‹شرتا، شرته› [قدیمی] šorte بادی که برای کشتیرانی مساعد باشد و کشتی را به مقصد برساند؛ باد موافق.
-
کورس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: course] kurs ۱. مسیر معینی که وسیلۀ نقلیۀ عمومی با کرایۀ معین طی میکند.۲. (ورزش) مسیر مخصوص در رقابتهای اسبدوانی، اتومبیلرانی، موتورسیکلترانی، و مانند آنها.۳. مسابقۀ سرعت.
-
کم
فرهنگ فارسی عمید
(حرف + ضمیر) [مخففِ کهام] [قدیمی] kem که مرا: ◻︎ چون من شکستهای را از پیش خود چه رانی / کم غایت توقع بوسیست یا کناری (حافظ: ۸۸۶).
-
خله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xale پاروی قایقرانی: ◻︎ آب تیرهست این جهان کشتیت را / بادبان کن دانش و طاعت خله (ناصرخسرو: ۲۸۱).