کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رامح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رامح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] rāmeh ۱. (نجوم) = سماک٢ 〈 سماک رامح۲. (صفت) [قدیمی] نیزهزن؛ نیزهدار.
-
جستوجو در متن
-
سماک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] semāk ۱. (نجوم) هریک از دو ستارۀ روشن در دو صورت فلکی سنبله و عَوّا.۲. [قدیمی، مجاز] آسمان.〈 سماک رامح: (نجوم) ستارهای که در برابر بناتالنعش قرار دارد و روشنترین ستارۀ صورت فلکی عوّا است.〈 سماک اعزل: (نجوم) ستارهای که در ج...
-
فکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فکَّة] (نجوم) fakke هشت ستاره به شکل قدح که پس از سماک رامح قرار دارد؛ کاسۀ درویشان؛ سفرۀ درویشان؛ کاسۀ یتیمان؛ سفرۀ یتیمان؛ اکلیل شمالی؛ قصعةالمساکین.