کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راست و روشن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چپ راست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čaprāst = چپ راس
-
راست بالا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] rāstbālā راستقد؛ کشیدهقامت؛ خوشقدوقامت.
-
راست بالان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [جمعِ راستبال] (زیستشناسی) rāstbālān گروهی از حشرات با دگردیسی تدریجی، مانند ملخها، جیرجیرکها، آخوندکها.
-
راست پا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) rāstpā ۱. (ورزش) ویژگی ورزشکاری که با پای راست به توپ ضربه میزند.۲. (ریاضی) [قدیمی] متساویالساقین.
-
راست پنجگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) rāstpanjgāh از دستگاههای هفتگانۀ موسیقی ایرانی.
-
راست دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] rāstdel سادهدل؛ پاکدل؛ خوشقلب.
-
راست رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مقابلِ کجرو] [قدیمی] rāstro[w] آنکه به راه راست میرود؛ کسی که از راه راست منحرف نمیشود؛ راسترونده: ◻︎ سعدیا راستروان گوی سعادت بردند / راستی کن که به منزل نرود کجرفتار (سعدی۲: ۶۴۷).
-
راست روده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) rāstrude قسمت آخر رودۀ بزرگ که به مقعد ختم میشود؛ رودۀ راست؛ رودۀ مستقیم.
-
راست ساز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹راستسازنده› [قدیمی] rāstsāz راستکننده.
-
راست طبع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی، مقابلِ کجطبع] [قدیمی، مجاز] rāsttab' ۱. خوشطبع؛ خوشسلیقه؛ خوشذوق.۲. اهل دل؛ اهل حال: ◻︎ آنکس که نه راستطبع باشد نه نکو / نه عاشق کس بُوَد نه کس عاشق او (سعدی۲: ۷۳۱).
-
راست عهد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] rāst'ahd درستپیمان؛ راستپیمان.
-
راست عیار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] rāst'ayār ۱. تمامعیار؛ کاملعیار.۲. ویژگی زر بیغش.۳. راستودرست.
-
راست کردار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] rāstkerdār راستکار؛ درستکار؛ نیکوکار.
-
راست گردان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹راستگرداننده› [قدیمی] rāstgardān گردنده بهطرف راست؛ مایل به راست؛ متمایل بهطرف راست.
-
راست گفتار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] rāstgoftār کسی که گفتارش راستودرست باشد؛ راستگو.