کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
راز گفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
راز گوینده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] rāzguyande گویندۀ راز؛ آنکه سِرّی را فاش کند یا راز خود را به دیگری بگوید: ◻︎ شد آنگه برش رازگوینده تنگ / نهان دشنهٴ زهرخورده به چنگ (اسدی: ۱۱۹).
-
جستوجو در متن
-
تناجی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanāji راز گفتن؛ با هم راز گفتن.
-
مناجات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مناجاة] monājāt ۱. رازونیاز کردن.۲. راز دل خود را به کسی گفتن.۳. رازگویی و عرض نیاز به درگاه خدا.
-
زبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: uzvān] ‹زفان، زوان› zabān ۱. (زیستشناسی) عضو گوشتی و متحرک در دهان انسان و حیوان که با آن مزۀ غذاها چشیده میشود و به جویدن غذا و بلع آن کمک میکند و انسان بهوسیلۀ آن حرف میزند.۲. [مجاز] لهجه و طرز تکلم و گفتار هر قوم و ملت.〈 زب...