کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رازدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رازدار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) rāzdār ۱. کسی که رازی را حفظ میکند؛ رازبان؛ رازنگهدار؛ سِرنگهدار.۲. کسی که رازی دارد؛ دارای راز.
-
جستوجو در متن
-
رازداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) rāzdāri عمل رازدار؛ سِرّنگهداری.
-
صاحب سر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] sāhebser[r] مَحرم اسرار؛ رازدار؛ رازنگهدار.
-
سرنگهدار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] sernegahdār آنکه راز کسی را حفظ کند و به دیگری نگوید؛ رازدار.
-
صاحب اسرار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sāheb[']asrār حافظ اسرار؛ نگهدار سر؛ رازدار.
-
سرپوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] serpuš آنکه اسرار کسی را حفظ کند و به دیگران نگوید؛ رازدار؛ رازنگهدار.
-
تودار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] tudār کسی که راز خود یا دیگری را در دل نگاه دارد و به کسی اظهار نکند؛ رازدار.
-
صندوقچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی، مصغرِ صندوق] sandu(o)qče صندوق کوچک.〈 صندوقچهٴ سِر: [مجاز] آنکه راز کسی را میداند ولی آن را نگه میدارد و فاش نمیکند؛ رازدار.
-
بطانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بِطانَة، جمع: بَطائِن] [قدیمی] betāne ۱. آستر؛ آستر چیزی.۲. آستر لباس.۳. راز؛ سِر درون؛ راز نهانی.۴. (صفت) رازدار.
-
رازبان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] rāzbān ۱. رازدار؛ رازنگهدار؛ صاحب راز.۲. کسی که در دربار عرایض و مطالب مردم را به عرض پادشاه میرسانید.
-
پرده پوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مقابلِ پردهدر] [مجاز] pardepuš ۱. رازپوش؛ رازدار؛ رازنگهدار: ◻︎ تو را خامشی ای خداوند هوش / وقار است و نااهل را پردهپوش (سعدی۱: ۱۵۵).۲. آنکه جرم و گناه کسی را نادیده بگیرد.
-
نامحرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] nāmahram ۱. (فقه) مردی که مَحرم زن نیست.۲. (فقه) زنی که مَحرم مرد نباشد.۳. [مجاز] بیگانه.۴. [مجاز] کسی که رازدار نباشد و به او اعتماد نتوان کرد.
-
ذات الصدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] zātossadr ۱. (پزشکی) درد سینه؛ ورم پردۀ سینه؛ التهاب و ورم در حجاب حاجز.۲. اندیشه و راز درون.۳. (صفت) رازدار؛ دانای اسرار.〈 بیماری ذاتالصدر داشتن: [مجاز] حریص بودن به نشستن در بالای مجلس.